مقدمه
هیچکس دوست ندارد در کارهای خود، چه مهم و چه روزمره، با شکست روبرو شود. این احساس کاملاً منطقی است، چرا که شکست با حس خوبی همراه نبوده و حتی ممکن است زمان و پول زیادی از شما هدر دهد. اما فارغ از این زمان و هزینه از دست رفته، این شکستها که نوعی بازگشت به عقب را تداعی میکنند، خستهکننده بوده و تخریب انگیزه و انرژی فرد را به دنبال دارند. مخترع یا نوآوری را در نظر بگیرید که با شوق و انرژی فراوان، کار خود بر روی ایده نابش را آغاز نموده و در این مسیر، با شکستهای کوچک و بزرگی روبرو شده که همین مسئله، میتواند پایان غمانگیزی برای وی به دنبال داشته باشد: «ناامیدی از شکستهای پیدرپی و دست کشیدن از ایده».
به مسئله شکست در زندگی و کسبوکار، میتوان به گونه دیگری هم نگریست. روی دیگر این سکه این است: «شکست یک بخش اجتنابناپذیر از زندگی بوده و هیچکدام از ما نمیتوانیم از تجربه شکستهای مقطعی اجتناب کنیم». در واقع، شکست نهتنها مشکلی ندارد که حتی ضروری نیز هست. مطابق گفته افراد موفق و همچنین محققان، شکست به ما راه موفقیت را نشان میدهد و عملاً ما را به افراد جالبتری تبدیل میکند.
تحقیقات نشان میدهد که ترس از شکست، همراه با حس ناتوانمندی بوده که فرد را با مشکل مواجه میکند. سستی حاصل از این ترس، باعث میشود که شما اصلاً تلاش نکنید؛ چرا که از شکست میترسید و به دلیل عدم خودباوری و اجتناب از شکست، اصلاً کاری نمیکنید که بخواهید با شکست روبرو شوید. با توجه به اهمیت این موضوع، بهویژه در کسبوکارهای نوپا و همراه با ریسک زیاد، در این مقاله به شکست و اینکه چگونه میتوان از شکست به پیروزی رسید، خواهیم پرداخت.
چرا شکست برای شما خوب است؟
یک نکته بسیار کلیدی در مواجهه با شکست، این است که بدانید: «نحوه سازگاری با شکست، خود یک مهارت بسیار ارزشمند است». اگرچه احساس شکست کاملاً ناخوشایند است، اما آشنایی با نحوه سازگاری با شکست، به شما کمک میکند تا در آینده موفق باشید. هر چه بیشتر یاد بگیرید که چگونه از شکستهای خود پل پیروزی بسازید، شکست به نظر شما کمتر ترسناک خواهد بود. اگر از شکست هراس نداشته باشید، احتمال تقبل ریسکهایی که واقعاً پیامدهای خوبی را برای شما به همراه خواهند داشت، بالاتر خواهد بود. در رأس همه، تجدیدقوای ناشی از شکست، میتواند اعتمادبهنفس منحصربهفردی در شما پدید آورد. این را به ذهن بسپارید که: «شکست مهارتی برای توسعه است. اگر در سقوط خود را خوب کنترل کنید، اعتمادبهنفس لازم برای رفتن به وضعیتهای جدید را خواهید داشت، چرا که میدانید هر اتفاقی هم که بیفتد، از پس آن بر میآیید.»
نکته دیگری که در بحث شکست میتواند به شما کمک نماید، تفکر است. تفکر در مورد اشتباهات، به ما درسهای زیادی میآموزد. بسیاری از تحقیقات علمی اثبات نموده که اشتباهات، ما را هوشمندتر میکنند. بحث پیرامون اشتباهات و تفکر عمیق در این زمینه، موجب میشود تا روند یادگیری بهبود یافته و موفقیتهای بعدی، تضمین شود. یک مطالعه جالب بر روی عملکرد دو گروه از نظامیان آموزشدیده که در معرض تمرینات دشوار قرار گرفته بودند، کاملاً این موضوع را تبیین میکند. تنها تفاوت دو گروه در این بود که در گروه اول، بر مجموعه اشتباهات خود متمرکز شده و با بحث و بررسی اعضا پیرامون این اشتباهات، تصمیمات جدید اتخاذ میشد. در مقابل، گروه دوم به صورت کلی بر روی موفقیتها و شکستهای قبلی متمرکز بود. نتیجه نهایی نشان داد که در روزهای پایانی تمرینات، عملکرد گروه اول به شکل خیرهکنندهای بهبود یافته بود. نتیجهای که حاصل تفکر و بحث پیرامون شکستهای حاصل شده در مسیر کاری آنها بود. محققین در گزارش نهایی خود بر این نکته تأکید داشتند که تجربه شکست، منجر به مدلهای ذهنی غنیتری نسبت به تجربه موفقیت میگردد.
نکته بعدی که نقش مهم شکست در موفقیتهای بعدی را اثبات میکند، ماهیت الهامبخش شکست است: «شکست یک بخش ضروری و الهامبخش از موفقیت میباشد». اگر تجربه موفقیت در کاری را داشته باشید، احتمالاً با شکست هم به خوبی آشنا هستید، چرا که موفقیت معمولاً با بیشتر از یکبار تلاش صورت میگیرد. شکست به ما کمک میکند تا ایدههای جدید را امتحان نموده و یا به صورت کلانتر، نگرش خود را نسبت به موضوع تغییر دهیم. «توماس ادیسون»، پیش از اینکه در اختراع لامپ به موفقیت برسد، 1000 مرتبه شکست خورد. خانم «رولینگ»، هنگامی که نوشتن «هری پاتر» را آغاز نمود، به تازگی از شغل منشیگری خود اخراج شده بود و کتاب نخستش (هری پاتر و سنگ جادو)، دوازده مرتبه توسط ناشرین مختلف رد شد.
«وینستون چرچیل»، سیاستمدار مشهور انگلیسی میگوید: «موفقیت پس از یک شکست، درگیر شکستی دیگر شدن، بدون از دست دادن اشتیاق است». این جمله به خوبی نقش شکست در موفقیتهای بعدی را نشان میدهد. جالب اینجا است که شکست میتواند ما را به افرادی جالبتر و با ذهن بازتر بدل نماید. به این فکر کنید که آیا چیزی بوده که آن را بخواهید و بدون معطلی به آن برسید. احتمالاً خاطره جذابی برایتان نبوده است. کشمکش، چالش و شکستهای موجود در مسیر موفقیت، داستان موفقیت را جذاب میکنند و شما با به یاد آوردن آنها، لبخندی بر لب خواهید آورد. هر باری که یک کارآفرین با شکست مواجه میشود، چیزی در مورد آنچه هست، چیزی که میخواهد و کارهایی که در تلاشهای بعدی نباید انجام دهد، یاد میگیرد. در صورتی که موفقیت به آسانی قابل تحقق باشد، این مسائل دیگر مهم نخواهند بود.
بدون شکست، ما به یک فرد خستهکننده و حوصله سر بر تبدیل میشویم. هر چه بیشتر شکست بخورید، تجدید قوا کنید و خود را بهبود ببخشید، فرد بهتری خواهید شد. فردی را سراغ دارید که همواره همهچیز برای او بدون تلاش و کشمکش جواب داده باشد؟ معمولاً این دسته از افراد وجود خارجی ندارند! اما اگر هم باشند، بسیار خستهکننده خواهند بود، بدون هیچ تجربه و انگیزهای برای موفقیتهای بعدی، عاری از هر نوع نگرش و چشمانداز مبارزه با مشکلات و سختیها.
در مجموع، این را در ذهن داشته باشید که شکست خوردن کاملاً طبیعی است. هرکسی شکست میخورد و این مسئله کاملاً پذیرفته شده است. دفعه بعدی که چیز جدیدی را شروع کردید، میخواهد یک رابطه عاشقانه باشد یا یک کسبوکار جدید، به خود اجازه دهید که شکستهای فوقالعادهای داشته باشید، شکستی که به موفقیت جدید ختم خواهد شد.
شش داستان موفقیت و شکستهای قبل از آن
اگرچه باید از شکست اجتناب نمود، اما باید این را بدانیم که شکست تنها یک مانع موقتی برای رسیدن به موفقیتی بزرگ و قابلتوجه است. هرکسی در نقطهای با شکست مواجه میشود، اما آنچه اهمیت دارد، چگونگی واکنش به آن و یادگیری از شکست است. در ادامه، داستان شش کارآفرین مشهور ارائه شده که سرشار از شکستهای مختلف و چگونگی غلبه بر آنها برای رسیدن به پیروزی است. این شش داستان، مثالهایی تمامعیار بوده که نشان میدهند چرا شکست هرگز نمیتواند مانع از دنبال نمودن رؤیاها شود.
1. آریانا هافینگتون «Arianna Huffington»: فردی که توسط 36 ناشر رد شد.
آریانا هافینگتون، بنیانگذار وبسایت «هافینگتون پست» که در زمره یکی از ثروتمندان حوزه انتشارات آنلاین قرار دارد، در مسیر پیروزی خود بارها با شکست روبرو شد. باور این مسئله سخت است که یکی از مشهورترین نامها در آثار منتشر شده آنلاین، زمانی توسط 36 ناشر رد شده باشد. در واقع با عرضه هافینگتون پست، نقدهای شدیدی در مورد کیفیت و پتانسیل آن وجود داشت، اما با تمامی این شکستهای ظاهری، هافینگتون بر آنها غلبه نمود و نام خود را بهعنوان یکی از موفقترین چهرههای دنیای وب به ثبت رساند.
2. بیل گیتس «Bill Gates»: کارآفرینی که شاهد ویران شدن اولین کسبوکار خود بود.
اگرچه بیل گیتس اکنون یکی از ثروتمندترین افراد جهان است، اما مسیر وی به سوی موفقیت، آنقدرها هم سر راست و مستقیم نبوده است. وی با شرکتی به نام «Traf-O-Data» به صحنه کارآفرینی پا گذاشت، شرکتی که پردازش و تحلیل دادههای بزرگ را هدف قرار داده بود (چیزی شبیه نسخه اولیه «Big Data»). گیتس تلاش کرد تا این ایده را همراه با شریک تجاری خود، «پائول آلن» بفروشد. اما محصول آنها جواب نداد و این یک فاجعه تمامعیار بود. با این حال، این شکست مانع از آن نشد که گیتس از بررسی فرصتهای جدید صرفنظر کند و چند سال بعد، اولین محصول مایکروسافت خود را ساخت و یک مسیر جدید برای موفقیتهای چشمگیر بعدی ایجاد نمود.
3. جورج استینبرنر «George Steinbrenner»: فردی که یک تیم را ورشکست کرد.
پیش از اینکه استینبرنر با تملک «New York Yankees»، نامی در ورزش برای خود دستوپا نماید، در دهه 1960 میلادی مالک یک تیم بسکتبال کوچک به نام «Cleveland Pipers» بود. وی با مدیریت ضعیف خود، در سال 1962، این تیم را به ورشکستگی رساند. اما استینبرنر باز هم دست از تلاش بر نداشت و در دهه 1970، رهبری تیم نیویورک یانکیز را بر عهده گرفت. به نظر میرسید که شکست همچنان همراه او بود، زیرا این تیم در دهههای 1980 و 1990 میلادی هم اوضاع جالبی نداشت. با این حال، علیرغم ترس عمومی و انتقاد مردم از تصمیمات بحثبرانگیز استینبرنر، در نهایت با هدایت او، تیم بازگشتی چشمگیر داشت و بین سالهای 1996 تا 2003 میلادی، شش قهرمانی در سطح جهانی به دست آورد و به یکی از سودآورترین تیمها در لیگ برتر بیسبال آمریکا تبدیل شد.
4. والت دیزنی «Walt Disney»: فردی که خلاقیت نداشت!
یکی از خلاقترین نوابغ قرن بیستم، زمانی از یک روزنامه اخراج شد و به وی گفته شد که فاقد خلاقیت است. دیزنی که پشتکار بالایی داشت، اولین شرکت انیمیشن خود را به نام «Laugh-O-Gram Films» تأسیس نمود. وی 15000 دلار سرمایه برای شرکت خود جمعآوری نمود و در نهایت، پس از قطع همکاری شرکای خود، مجبور به تعطیل نمودن این شرکت شد. دیزنی درمانده و بیپول، به سمت هالیوود رفت و آنجا نیز انتقادات و شکستهای بیشتری متحمل شد؛ تا اینکه در نهایت، چند فیلم کلاسیک او، به محبوبیت خیرهکنندهای دست یافت.
5. استیو جابز «Steve Jobs»: نوآوری که از شرکت خودش بیرون انداخته شد.
استیو جابز، به دلیل مجموعه بیپایان نوآوریهایش و البته به خاطر موفقیت پس از یک شکست بزرگ و تقریباً غیرقابلبازگشت، به عنوان یک کارآفرین ویژه به حساب میآید. وی در دهه سوم زندگی خود، وقتی اپل به یک غول بزرگ تبدیل شده بود، از سوی هیئتمدیره این شرکت اخراج شد. جابز جوان، بدون هراس از شکست، یک شرکت جدید به نام «Next» تأسیس نمود که در نهایت، تحت تملک اپل درآمد. وقتی بار دیگر وی به اپل بازگشت، جابز با تغییرات بزرگ و کوچک در این شرکت، ظرفیت فوقالعاده خود را اثبات نمود.
6. میلتون هرشی «Milton Hershey»: کسی که سه شرکت شکلات را به تعطیلی کشانید.
وقتی «میلتون هرشی» برای اولین بار شغل تولیدی شکلات خود را راه انداخت، نهتنها به شهرت نرسید که با شکست مفتضحانهای مواجه شد. وی پس از اخراج از یک دوره کارآموزی، سه کسبوکار مرتبط با شکلات را به صورت مجزا شروع کرد و شاهد شکست خوردن هر سه آنها بود. در آخرین تلاش، هرشی شرکت «Lancaster Caramel» را تأسیس نمود و با درس گرفتن از اشتباهات قبلی، به موفقیت رسید. وی با باور به رؤیای شکلات شیری برای تعداد زیادی از مردم، شرکت هرشی را تأسیس نمود و به یکی از مشهورترین نامها در این صنعت تبدیل شد.
دفعه بعدی که شکست را تجربه میکنید، چه بزرگ باشد و چه کوچک، از این داستانها الهام بگیرید. شاید به نظرتان برسد که شکست شما فرق دارد و عملاً به معنای پایان همه چیز است، اما به خاطر داشته باشید که مردان و زنان موفقی در دنیای امروز وجود دارند که تنها به این خاطر از موفقیت لذت میبرند که تصمیم گرفتند تا تیرگی اجتنابناپذیر شکست را پس بزنند. از اشتباهات خود درست بگیرید، فکر کنید و شکست را بپذیرید، اما بار دیگر سراغ شور و اشتیاق خود بروید و به پیگیری اهداف خود ادامه دهید، بدون توجه به اینکه چه پیش خواهد آمد.
چگونه شکستها به موفقیت منجر میشود؟
الف) از اشتباهات خود درس بگیرید:
شکست ناشی از اشتباه، یک فرصت نادر و ارزشمند برای یادگیری است. در بدترین حالت، این اشتباه به شما یاد میدهد که چه کاری را انجام ندهید. با اشتباه کردن، مسیر را برای موفقیت بیشتر در آینده هموار میکنید. شما نباید از مرتکب شدن اشتباهات هراسی داشته باشید، البته مادامی که اشتباهات خود را تکرار نکنید. قطعاٌ بین وضعیت کنونی و موفقیت نهایی خود، اشتباهاتی به نسبت بیشتر از آنچه فکر میکنید، وجود دارد. اما اگر از هرکدام درسی بگیرید، نسبت به کسی که هرگز جسارت انجام کاری را ندارد، دانش و تجربه بیشتری به دست میآورید.
ب) شکستهای خود را پنهان نکنید:
ما همه تمایل داریم که پیروزیهای خود را به خوبی به یاد آورده و شکستهای خود را فراموش کنیم. بررسی کارهایی که در آنها ناکام بودهاید، بسیار مفید است. در مورد اشتباهات خود، با خودتان حرف بزنید. یک یادآور فیزیکی از شکستهای خود را حفظ کنید. منظور این نیست که در شکستهای خود غوطهور شوید، بلکه آنها را بپذیرید و برای آنها بهعنوان تجارب بسیار مهم زندگی، ارزش قائل شوید. حفظ یادآورهای فیزیکی شکستها، همچنین به شما یادآوری میکند تا آنها را تکرار نکنید. ما همیشه دقیقاً به خاطر نمیآوریم که چه چیزی منجر به یک شکست خاص میشود، بنابراین مهم است که به خود یادآوری کنیم.
ج) اجازه دهید که شکست، چیزی را به شما در مورد خودتان یاد دهد:
شناخت از خود، یکی از مهمترین عوامل تحقق موفقیت است. چیزهای کمی هستند که به اندازه یک شکست خوب به ما درس بدهند. شکست شما به این معناست که شما جسارت دارید. به این معنا است که توانایی تحمل سختیها را دارید. این مسئله نشان میدهد که ظرفیت رشد و پذیرش لازم برای چیزهایی که زندگی به سمت شما پرتاب میکند را دارید. فردی که شکست خورده، به معنای واقعی زندگی کرده است و این چیزی است که باید به آن افتخار کنید. اگر به شخصیت و قدرت خود باور دارید، احتمال موفقیت خود در آینده را به حداکثر رساندهاید.
د) اجازه دهید که شکست درهایی را برای شما باز کند:
اگرچه به نظر غیرمنطقی میرسد، اما بنا به تعریف، شکست یک نتیجه برنامهریزی شده است. شما را به سمت جادهای میکشاند که در غیر این صورت از آن اجتناب میکردید. شما را به جایی میبرد که در غیر این صورت نمیرفتید. چیزهای جدیدی اتفاق میافتند که هرگز به آنها بهعنوان نوعی فرصت فکر نمیکردید. بنابراین، به فرصتهایی توجه کنید که شکستها در مسیر شما قرار میدهند. فرصتهای زیادی وجود دارند، اما شما باید نگاه بازی نسبت به آنها داشته باشید.
ه) شکست نقطه مقابل موفقیت نیست:
شکستها بخشی از فرآیند موفقیت هستند. متضاد موفقیت، بیاحساسی است، بیتفاوتی و بیعلاقگی نسبت به انجام کار و تجربههای جدید. افرادی که بیشترین شکستها را داشتهاند، بیشتر از بقیه موفق میشوند. آیا میدانید چرا؟ بسیار ساده است، زیرا آنها نسبت به بقیه تلاش بیشتری انجام میدهند. فرض کنید در یک مسابقه با رقبای فراوان شرکت کردهاید. اگر زیاد بازی کنید و فارغ از شکست یا پیروزی، هر دفعه بهتر از قبل بازی کنید، در نهایت در صدر قرار خواهید گرفت. اما اگر در شکست اول بازی را رها کنید، مطمئن باشید که هرگز آن را تکرار نمیکنید و نتیجه محتوم این قضیه، عدم موفقیت در مسابقه است.
نویسنده: سایت اصفهان مشاغل (سایت مشاغل اصفهان) – سایت اصناف اصفهان